« چندی پیش جوانی مسیحی نزد من آمده بود تا درباره اسلام صحبت کند. به او گفتم انگیزه ی تو برای این که برایت درباره اسلام صحبت کنم چیست؟
گفت من با یک خانواده مسلمان آشنایی دارم. می بینم فرقی بین اسلام و مسیحیت وجود دارد و آن اینکه وقتی ما روز یکشنبه از کلیسا بیرون می آییم، دیگر زندگی مان با زندگی دیگران فرقی ندارد؛ ولی در زندگی روزانه یک مسلمان، از اسلام کم و بیش آثاری دیده می شود. این برای من جالب است؛ چون دین باید آیین زندگی باشد » صفحه بیست و هشت
چون دین باید آیین زندگی باشد...
این خیلی مهم است، دین و خدا را برای چه می خواهیم؟
این که هر زمان آبی ، غذایی، خانه و کاشانه ای، شفای درد بی درمانی داشته ایم برویم درِ خانه ی خدا گدایی!!
مگر خدا چشمه است که هر وقت تشنه یمان شده برویم و جرعه آبی بنوشیم و باز بازگردیم؟!
خدا مالک یوم الدّین است...مالک هر روز، هر ساعت، هر لحظه...
دین آیین زندگی ست نه آنکه فقط برای حلّ مشکلاتمان برویم به سراغش...
امروز تقریبا همه هشت میلیارد و اندی می دانند که خدایی مدبّر عالم است...
اما حرفشان این است: از دین همان دل خوش کنک کافی ست...
همین که هر وقت عشقمان کشید برویم کنار چشمه و جرعه ای بنویشیم بس است...
دیگر با دین و خدا و پیغمبر چکار که بگویند چکار کن و چکار نکن...این دیگر خیلی دست و پاگیر می شود...
این قصه تلخ است...اما هست...
کم هم نه...
جامعه، بیش از گذشته مبتلا به این نوع درد شده است...
درد خدا نشناختن...
خدا خودش خیر میگذراند، و ان لا...
پی نوشت: کتاب در مکتب قرآن(تفسیر سوره حمد) نوشته شهید آیت الله بهشتی خواندی ست.
نظرات (۵)
جناب دچار
چهارشنبه ۲ خرداد ۹۷ , ۱۱:۳۸سید سعید
۲ خرداد ۹۷، ۱۲:۰۸میرزا مهدی
چهارشنبه ۲ خرداد ۹۷ , ۱۲:۵۷آقـای چـشــمـ بـهراه
پنجشنبه ۳ خرداد ۹۷ , ۰۷:۴۷سربازِ روزِ نهم
پنجشنبه ۳ خرداد ۹۷ , ۲۲:۴۲عطار کوچولو
جمعه ۴ خرداد ۹۷ , ۱۸:۱۴نمیدونم چرا نمیفهمم این دین زندگی بودن اسلامو...
واضح و عینی نیست.