همانم که برای زندگی، با تو بود...
اما برای با تو بودن، زندگی نکرد...
شکست...
باور کردنی ترین اتفاق است...
برای زندگیِ بی تو...
تقصیر...
دیر شنیدنِ صداهاست...
صداهایی که از پشت کوه میامد...
از دل دریا...
و مقصّر...
زخم هایی ست که نمک گیرِ خط قرمزها شد...
پیمان هایی که شکست...
دیرتر آمدن ها...نیامدن ها...و گوش ندادن ها...
می هراسم از روزی که این دلشوره ها و این آشوب...
راهم را برای برگشت بسته باشد...
روزی که حضورم، برای قیامتِ رد پاهاست...
مُوتُوا قَبلَ اَنْ تَمُوتُوا...
مرگ...
پایان نیست...
آغاز دویدن هاست...
❤️نقطه
#مرگ #نقطه #سیدسعیدبابائیان
نظرات (۱)
مجتبی...
جمعه ۵ شهریور ۹۵ , ۱۶:۴۵مطالب زیبا و قالب بلاگ زیباتر.ممنون سید جان....
زنده باد همسنگری....