خاطره ای از یک مهندس نفت !!
ﺳﺎﻝ ۸۱ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ به ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺴﻠﻮﯾﻪ ﯾﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺎﺭﺱ ﺟﻨﻮﺑﯽ وارد شدم .
ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺍﻭﺝ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﭘﺎرﺱ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺸﺪ. ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻡ،ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﻧﺪﺍﺷﺖ.
ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻡ، ﻣﺮﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ، ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺗﺎﺳﯿﺴﺎﺕ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺜﻞ ﺑﻘﯿﻪ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻫﺎ ﺳﺨﺖ ﮐﻮﺵ، ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻤﻮﻥ ﭘﺎ ﮔﺮﻓﺖ،
نوشته هایی که کمی صبر می خواهد برای خواندن و حوصله...
خواهان این که فرهنگ سه خطّی را از هوای سرها دور کنیم...
برای خواندن حوصله بفرماییم...
+ یازهرا سلام الله
ام اسی خوشبخت گفته: هنوز ما آدمها درگیر جا و مکانیم، چقدر دور شدیم از هدف خلقت.
... به دنبال حقیقت ... گفته: چقدر روایات جالب بود....مخصوصا ...
قیمت نیم سکه گفته: عالی بود
راهی به سوی نور گفته: چه ترسناک بود امان از کم فروشی در ...
انـ ـــار گفته: نکات خیلی خوبی بود. ان شالله الگو بگیریم از اهل بیت. سپاس
علی صمدی گفته: کافیه سخنرانی هایش رو توی سایت ...
علی صمدی گفته: قابلی نداشت دوست عزیز.
علی صمدی گفته: سلام عالی بود . مواردی رو که ...
علی صمدی گفته: این یک خودفریبیه . طرف خودشم ...
علی صمدی گفته: سلام می دونم که سوالم ربطی به این ...
