تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
📌 نِــــوِشــتِــه هـــــایِ چَــــــنــد خَـــــــطّــی


۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته» ثبت شده است

همانم که برای زندگی، با تو بود...

و برای با تو بودن، زندگی نکرد...


شکست...

باور کردنی ترین اتفاق است...


گاهی اوقات برای پاسخ به بعضی از پرسش ها باید حرف زد، باید دلیل آورد ...

مثلا در پاسخ به سؤال، چرا نتیجه ضرب دو عدد دو با نتیجه جمع آن برابر است؟! نمی توان خجالت کشید، و یا به جای پاسخ خندید یا گریه کرد...

باید حرف بزنیم، باید دلیلمان را بگوییم...


گاهی اوقات هم هست که به عکس، 


مثل لیوانِ آبی...

سجادِ سرم...

سجاده می خواهد...


می خواهم سر به مهری را...

لیوانِ آب...

رفع عطش...

افطارِ سحرگاهی...


گاه به جایی می رسیم که به سکوت هم مشکوک می شویم...

به اینکه چرا با همه ضلالت ها...

مورد سرزنش قرار نمی گیریم...

مدام منتظر بلای خالق...اما...


خدا...

می بیند...ناراحت می شود...


وقتی برای خدایی شدن قسم هایم پشیمان می شد...

و در خلاصه ی تمام سایه هایم...

پرنده ای پر نمی زد...

می گفت...

کاش...

با نوازشم، به خواب غفلت نمی رفت...


نوشته هایی که کمی صبر می خواهد برای خواندن و حوصله...
خواهان این که فرهنگ سه خطّی را از هوای سرها دور کنیم...

برای خواندن حوصله بفرماییم...
+ یازهرا سلام الله